عمو فرامرز یه مرد خوش تیپ با یه سیبیلِ کمونیستی ِخوشگل، یه کمی موهای جلوی سرش ریخته ولی این باعث شده خوشتیپ تر بشه، البته تو عکسای جوونیاش با بابا هم موهاش همینقد بوده، از رفیقای قدیمیه باباست از همونا که میشن عمو، از همونا که باباها همیشه تعریف میکنن، من و فلانیو فلانی، منو فرامرز و جمشید، عمو جمشید سه چهار سال پیش یه هویی مرد فکر کنم چهلوپنج شیش سالش بود سیگار زیاد میکشید، اما از خستگی مرد، همیشه به کیوی میگفت گیوی مام همیشه میخندیدیم. عمو فرامرز تو جوونیاش تکاور بوده بعد انقلاب بیخیال میشه همون موقع که فری و عزیز و کشتن،البته قبلشم بیخیال شده بوده، فری اسمش فریدون بود داداش عمو فرهاد، کشتنش ،عمو فرهاد چند سال بعد اسم پسرشو گذاشت فریدون البته تو شناسنامش امیر بود!
یه عکس عزیز تو لباس سربازی همیشه تو اتاق بابا بود اما الان چندسالیه که تو یکی از اتاقای خونهباغِ از وقتی از اونجا رفتیم همونجا موند، یه چیز دیگه هم از عزیز مونده، یه تسبیح شاه مقصود که از اولش تا پارسال ته صندوقچه بوده، زیرِ شناسنامهها اما از پارسال تاحالا من میندازم گردنم، همینجوری، حال میکنم باهاش.
عمو فرامرز سی سال سیگار کشید شایدم بیشتر تو همهی عکسای جوونیش سیگار دستش بود یا رو لبش منم از بچهگیام عمو فرامرز رو با سیگارش یادمه، این آخریا که تو شرکت سیگار میکشیده میبینه بعضی همکاراش خودشونُ چس میکنن که مثلا وای دودِ سیگار و اینا، بعد تو شرکتشون میگن که هرکی میخواد سیگار بکشه باید بره بیرون بکشه، عمو فرامرز از اون روز به بعد دیگه سیگار نکشید، میگفت یه عمر با عزت سیگار کشیدم حالا با خفّت بکشم؟ نمیکشم.
عمو فرامرز اگه ببینه زندگی کردنش با خفّتِ، میمیره
عمو فرامرز جاش تو ستونِ مردای منه، کنارِ بابا و مارادونا و عزت الله انتظامی و شجریان و معدود مردای دیگه ای که موندن
یه عکس عزیز تو لباس سربازی همیشه تو اتاق بابا بود اما الان چندسالیه که تو یکی از اتاقای خونهباغِ از وقتی از اونجا رفتیم همونجا موند، یه چیز دیگه هم از عزیز مونده، یه تسبیح شاه مقصود که از اولش تا پارسال ته صندوقچه بوده، زیرِ شناسنامهها اما از پارسال تاحالا من میندازم گردنم، همینجوری، حال میکنم باهاش.
عمو فرامرز سی سال سیگار کشید شایدم بیشتر تو همهی عکسای جوونیش سیگار دستش بود یا رو لبش منم از بچهگیام عمو فرامرز رو با سیگارش یادمه، این آخریا که تو شرکت سیگار میکشیده میبینه بعضی همکاراش خودشونُ چس میکنن که مثلا وای دودِ سیگار و اینا، بعد تو شرکتشون میگن که هرکی میخواد سیگار بکشه باید بره بیرون بکشه، عمو فرامرز از اون روز به بعد دیگه سیگار نکشید، میگفت یه عمر با عزت سیگار کشیدم حالا با خفّت بکشم؟ نمیکشم.
عمو فرامرز اگه ببینه زندگی کردنش با خفّتِ، میمیره
عمو فرامرز جاش تو ستونِ مردای منه، کنارِ بابا و مارادونا و عزت الله انتظامی و شجریان و معدود مردای دیگه ای که موندن